- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و وفات امام خمینی رحمة الله علیه
تقـدیم غمت خونِ جگـر لالۀ ما بود بیمهر رخت سایۀ غم، هالۀ ما بود هجران تو در دل شرر نـالۀ ما بود هر لحظه فراغت غم صد سالۀ ما بود ای مـاه که دادی همه را مهـر خـدائی چون شد که دمیدی به شبستان جدائی ای یـاد جـمـال تو چـراغ سـحـر ما ای داغ تو تا شـام ابـد بر جـگـر ما ای روی نهان از نظرت در نظر ما حیف است که باشیم و نباشی به بر ما هر صبح فـراق تو به ما شـام بلا بود ایــام غـمـت بـر هـمـه ایــام بــلا بـود ای ماه جماران که زهجرت چو هلالیم یکبار برافروز و ببین ما به چه حالیم سر تا به قدم محنت و اندوه و ملالیم باید که بسـوزیم و بگـرییم و بنالـیم عمر است پس از مرگ تو شرمندگی ما بیتـو شـده جـان کـنـدن ما زنـدگی ما ای همدم یاران خـدا جـوی جماران ای کعبۀ دل بیت تو در کوی جماران ای گرد عزایت به سرو روی جماران با یاد تو چشم همگان سوی جماران بازآ که خزان بیتو بهاران دل ماست بیت الحزن از غصه جماران دل ماست ای رفـته به دیـدار خـدا بـا دل آرام آرام دل آرام که گیتی است تو را، رام از نهضت تو مانده به جا نهضت اسلام با صبح قیامت شب کفر است به اتمام دیگـر به وطـن دیـو سـتـم بـاز نـیـایـد از طـبــل ابــر قــدرتـی آواز نــیــایـد آرام کـز اعـدای تـو آرام ربــودنــد یاران همه از دور پـیام تو شنـودند از مرکـز الحـاد بـدین راه گـشودند در دامن کفـر آیت توحـیـد سرودند خـورشیـد قـیام تو گرفـته هـمه جـا را بخـشیده پیامت به جهان نـور خـدا را آرام که پیمان تو هرگز نـشکـستـیم آرام که پـیـونـد وفـا را نـگـسـستـیم با غیر تو ما عهـد نبـستـیم نـبـستـیم آنیم که بودیم و هـمیـنـیم که هـستیم کـوبـیــم بـت اهــرمـن اهــرمــنـی را داریم ز تو چون تـبـر بـت شـکـنی را آرام که همواره پیامت سخن ماست آرام که این جامه به پیکر کفن ماست آرام که در خط تو هر مرد و زن ماست آرام که بر بال ملایک وطن ماست آرام کـه ایـمـن ز بـلا کـشـور مـا شـد همـسنگـر تو خـامـنهای رهـبـر ما شد در جنگ شرر بر سر ما ریخت چو باران گردید وطن آتش و خون هست بهاران غلطید بخون از همه سو پیکر یاران سوگند به سوز دلت ای پیر جماران داغ تو که چون شعله آتش به درون بود بر ما شررش از شرر جنگ فزون بود
: امتیاز
|
مدح و وفات امام خمینی رحمة الله علیه
در جام دیده اشک عزا موج میزند در صحن سینه شور و نوا موج میزند یک نینوا مصیبت و یک کربلا بلا در دشتهای خاطرِ ما موج میزند تا چـشم کار میکند انـدوه و انتظار با یـاد یـار در همه جا موج میزند در گوشه و کنار حسیـنیههای شهر صدها هزار دست دعا موج میزند هنگام اوج گیری «روح خدا» به عرش فـریاد خلـق نوحـهسُرا موج میزند حسرت نگر که در عطرش بوسۀ وداع دریا جـدا و دشت جـدا موج میزند در صحن غم گرفتۀ فیضیه تا سحر شوق حضور « روح خدا» موج میزند در کوچهباغهای جماران نگر هنوز انــوار سـیـدالـشـهـدا مـوج مـیزنـد در ماتم حسین زمان هرکجا میرویم حال و هوای کربوبلا موج میزند مـوج بـلـنـد نالـه، خـروشید وای وای طوفـان گریه آمد و جـوشید وای وای رفت آنکه بود، میکده مست و خراب از او شیـرینی پـیاله و شور شراب از او برخاست چون خلیل به پیکار بت، فتاد در شرق و غرب واهمه و اضطراب از او لرزید کاخ سرخ و سپید از نهیب وی یک شب نرفت دیدۀ دشمن به خواب از او با پا برهنگان زمین بس که داشت مهر در آسمان شکـفت گـل آفـتاب از او در پهندشت پاک هویزه گرفته است گیسوی نخلهای جوان پیچ وتاب از او روحی دوباره یافت از او نهضت حسین جانی دوباره یافته اسلام ناب از او یک عمر دل به گلشن زهرا سپرده بود زان رو گرفت چهرۀ گل رنگ و آب از او دستی به ذیل آیۀ «أمن یجیب» داشت پیری که شد «دعای سحر» مستجاب از او تا واپسین نفس به مناجات میل داشت عمری مداومت به «دعای کمیل» داشت رفتی و سر به سیـنـۀ سیـنا گذاشتی رو در بهشت حضرت زهرا گذاشتی گفتی بهار بهمن خونبار شد که باز رفتی و سر به دامن گـلها گذاشتی از یک چمن شقایق پرپر که بگذریم یک دشت لاله را به تماشا گذاشتی با اشک و آه و ناله، ز خاطر نمیرود داغ غـمی که بر جگـر ما گـذاشتی تا شهـپـر مـلائکه شد فـرش راه تو بر عرش افتخار و شرف پا گذاشتی صف بستهاند امت مظلومت ای امام از آن شبی که رو به «مصلّی» گذاشتی ما از تو انـتـظار مـلاقـات داشـتـیـم واحـسرتا که وعـدۀ فـردا گـذاشـتی دیدی که اهل کوفه نبودیم و نیـستیم ما را چرا تو رفتی و تنها گذاشتی؟ داریم مهر روشن و خوب تو را هنوز بـاور نـمیکـنیـم غـروب تو را هـنوز واحسرتا که بعد تو ماندیم و زندهایم با هم سرود هجر تو خواندیم و زندهایم بعد از تو ای امید دل ای آرزوی جان بـاور نمیکنیم که مانـدیم و زندهایم بر ما رواست سیلی امواج غم، که ما سیل سرشک از مژه راندیم و زندهایم دردا که بعد غیبت خورشید انقلاب یک آسمان ستاره فشاندیم و زندهایم ترسم که روز وصل خدا نگذرد ز ما «شبهای هجر را گذراندیم و زندهایم» «ما را به سختجانی خود این گمان نبود» این قدر چشم یاری از این نیمهجان نبود
: امتیاز
|
مدح و وفات امام خمینی رحمة الله علیه
تیـره شد آینۀ صبحِ درخـشان بیتو تار شد مشرق روحانی ایمان بیتو جنگل سبز قیام از تو برافراشته بود میرود قـوّت زانوی درختان بیتو ضجّهها میزند از داغ جگرسوز فراق در و دیـوار غـمآلود جـماران بیتو بیجـمـال تو دل آیـنه و آب گـرفت آتـشیـن شد نفـس باد پـریـشان بیتو پاره شد رشتۀ منظومۀ نورانی شوق گشت آفاق همه کـلـبۀ احـزان بیتو من چه گویم که چه سان آینۀ روز گرفت رنگ دلگیرترین شام غریبان بیتو کاش پیش از شب اندوه سفر میکردیم تا نبودیم در این باغ غزلخوان بیتو
: امتیاز
|
مدح و وفات امام خمینی رحمة الله علیه
ای آفـتـابی که زمیـن شد مـدفـن تو هفت آسمان راه است تا فهـمیدن تو هفت آسمان راه است تا درک نگاهت راه است تا مفـهـوم چشم روشن تو از تو چه باید گفت ای روح خدایی از تو چه... وقتی محو شد در "او" "من" تو قلبی جوان در سینۀ تو در تپش بود حس کرد این را سالها پـیراهن تو دل را به اوج آسمانها بُرد روحت روحت نشد هرگز زمینگـیر تن تو در راه تو ای آفـتـاب سبـز مـانـدیـم در سـایـۀ مـاهـیـم بعـد از رفـتن تو
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
از دلِ تـنگِ گـنهکـار، برآرم آهـی تا که کـوه گـنهم را بخری با کاهی خوب دانم که بُوَد سفرۀ جودِ تو وسیع که گـدایی بِنِـشـیـند، به کـنار شاهی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه
اين روزها ديگر كسی ياد شما نيست ديگـر كـسی با نـامهـايت آشـنا نـيست مثـل گـذشـته نيست ديگـر كـارهـامان شبهای جمعه روی لبهامان دعا نيست حـق با شما بـوده اگر خـيـمـه نـشيـنی اين جا ميان ما برای تو كه جـا نيست تفریح بعضیها مهم تر از نماز است يك عدهای هم كارشان غير از ريا نيست ديگر گـذشت آن هـفـتههای جـمكرانی ديگر سه شنبههای هفته با صفا نيست در بند نفس خود گرفتاريم از بس ... كه لحظههامان از گرفتاری جدا نيست بیچـارگی یعنی همین روزی بفهمیم!! در دفـتر چـشم انـتظاران نام ما نیست چیزی که از ما دیدهای تو بیوفائیست چیزی که ما دیـدیم از تو مهربانـیست اصلاً چه کاری بهتر از روضه گرفتن؟ حالا که روزی گـدایان کـربلا نیست
: امتیاز
|
مناجات با خداوند و روضۀ سیدالشهدا علیه السلام
با نامهای سیاه و وجـودی پُـر از گناه بـر درگـه خــدای خـود آوردهام پــنـاه خالیتر از همیشه و عاصیتر از همه رو کردهام به سوی تو، هرچند روسیاه من را بخر که نرخ خودم را شکستهام چوب حراج بر تن من خورده با گناه روزی که هر که با عملی میرسد به تو من در بساط خویش چه دارم به غیر آه من خواب ماندم و ثمرم سوخت ای خدا یک قرص نان بده؛ ثمرم را خودت بخواه یک قرص نان که فاطمه میپخت کافی است خـلـقی به کـوله بـار بگـیـرند زادِ راه مهر عـلی و آل عـلـی تـوشۀ من است حُبُّ الحسین، روضۀ او، اشک گاه گاه با یال خون گرفـته و با زین واژگـون از قتلگه برون شده اینگونه اسب شاه پـای بـرهـنـه عـمـۀ سـادات مـیدویـد پـای بـرهـنه، عـمـۀ سـادات، قـتـلـگاه ای شمر، خوب دور و برت را نگاه کن خنجـر نکش که مادرمان میکند نگاه
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
دستی که بالا آمده کارش گداییست کـار تو آیا با گـدا بـیاعـتـناییست؟ تـو بـینــیـاز بـینــیـاز بـینــیـازی این اشکهـا دار و نـدار بیـنواییست خیلی غریبم با تو، خیلی دورم از تو برگشتهام... دیگر زمان آشناییست آنقدر میبخشی که دیگر شک ندارم با نا امیدی توبه کردن بیخداییست هی قـول دادم تـوبههـایم توبه باشند بس که صبوری، عادت من بیوفاییست تاریکی قـلـبم دو چـشـمم را گـرفـته ای نور بیپایان که یادت روشناییست باید تو را با هر نفـس دید و پرستید من دیدمت دیدم، خدای من خداییست... دوزخ نشینم کن ولی رو بر نگردان چون سوختن آسان تر از درد جداییست وقتی تمام خواهشم بخـشیدن توست بیشک«غلط کردم» شروع هر دعاییست این دست را خالی به سینه برنگردان دستی که بـالا آمده دست گداییست
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی و روضۀ سیدالشهدا علیه السلام
دوبـاره آمـدهام، گرچه دیـر برگشتم ولی ز شرم گنه سر به زیـر برگشتم به صد امید به سوی تو روی آوردم به سوی خـانۀ نعـم الامـیر برگـشتم شدم ذلـیل گـنـاهم، خـودم پـشیـمانـم ببین شکسته و زار و حقیر برگشتم گرفت دست مرا دست مهربانی تو به دستگـیـری تو یا مجـیـر برگشتم ز باب لطف تو رفتم ولی غلط کردم پُر از گـناه صغـیر و کـبیر برگـشتم گناه بال و پرم را شکسته مولا جان شدم دوباره زمین گیر، پیر برگشتم اگرچه پیش تو احساس فقر بیمعناست ولی دوباره به سویت فقـیر برگشتم عطش دوباره لبم را ترک ترک کرده به حرمت لب مثل کویر... برگشتم به یاد خواهر غمدیدهای که میفرمود ببین بـرادر زینب چه پیـر برگـشتم به کوفه شهر علی بعد بیست سال حسین به لطف حرملهها من اسیر برگشتم ولی بـرادر زینب همیـنکه فـهـمیدم کفن شده است تنت با حصیر، برگشتم
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
دلـتـنـگ روی ماه تو هـستـیم، مـاه ما چـشمان خـیس وقت سحـرها گـواه ما معـلوم میشود که دلت را شکـستهایم از بس که بیاثـر شده این سـوز آه ما نگـذشتهایم محض رضای تو از گـناه بـگـذر عـزیـز فـاطـمـه از اشتـبـاه ما یارانتان که سیصد و اندی نشد، ببخش محـبـوس شد میـان معـاصی سـپاه ما در زیر نـور ماه، کجا خیمه میزنی؟ تـنها پناه عـالـمـیـان...، تکـیـه گـاه مـا بیچاره آن که مثل شما اهل گریه نیست حال بکا و روضه و غم شد سلاح ما یک قطره اشک در غم جدّ تو کوه ساخت از ایـن عـبـادت کـم و هـم قـدِّ کـاه مـا دلخوش به روضههای عموییم تا مگر بـر روی دلـربـای تـو افـتـد نـگـاه مـا میگفت دختری که شرر داشت دامنش نا امن شد پس از تو عمو خیمه گاه ما
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند
دوبـاره شـنـیـدی تـو آهـم خـدا نـدیـده گــرفـتـی گـنـاهـم خــدا تو با پرده پـوشیِ من خواستی نـبـیـنـد کـسی روسـیـاهـم خـدا چنان از درِ دوسـتی خـوانـدیم که انـگـار من بـیگـنـاهـم خدا
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی و روضۀ سیدالشهدا علیه السلام
در خـشکـسالیام به گـلسـتان رسیدهام قحـطی زده به رحمت باران رسیدهام عمری ست غـرق لـذت مستانه بودهام امشب ببین که زار و پشیمان رسیدهام در را به روی بندۀ خود وا نمیکنی؟ حالا که سر به زیر و پریشان رسیدهام مانند طفـل گـمشدهای هستم ای حبیب در پشت خانه خسته و گریان رسیدهام آب از سرم گذشته و خشکیده چشمهام دست مـرا بـگـیـر به پـایـان رسیـدهام آغـوش باز و گـرم تو باعث شده اگر تا کـویت ای کـریـم شـتـابـان رسیدهام از بنـدگی و ذکـر و دعـا دور بـودهام با لـطـف اهـل بیت به قـرآن رسیـدهام حالم اگر بد است ولی شکر حق که در مـاه بـکـاء بـر شـه عـریـان رسـیـدهام دل مُردهام اگرچه، ولی خوب میشوم تـازه به روضۀ شه عـطشان رسیدهام این تـشنگـی کجا و لب تـشنـۀ حـسین آیا به درک روضـۀ جـانـان رسیدهام؟ خواهر دوید سوی برادر به ناله گفت: تا قـتـلگـاه زخـمی و بیجـان رسیدهام ای صید دست و پا زده در خون بلند شو من را ببین که پـاره گـریبان رسیدهام
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی و روضۀ سیدالشهدا علیه السلام
(روضه) دارم من و افطار لبم نان حسین رزق مـاه رمضانم همه احسان حسین پیش از افطار شنیدم پدرم تشنه که بود زیر لب گفت فدای لب عطشان حسین مادرم اشک فشان آب به کامم میریخت تا که من هم بشوم بیسر و سامان حسین به گمانم که شود چـادر زهـرا سپرش هر کسی گریه کند بر تن عریان حسین این شنیدم به جنان خنده کنان پای نهد هر که در روضه شود مضطر و نالان حسین هرچه فخر است در عالم همه از مکتب اوست هـمه از کـربـبلا باشد و مـیدان حسین جان اگر هست به تن هدیۀ جانیست که داد همۀ هستی من زاده شد از جان حسین تاج عزّت به سرم بست ز اشک غم خود اینچنین شد که شدم تابع فرمان حسین گفت با عزٌت خود خو کن و ذلت مپذیر با چنین کار نشـستم سر پیـمان حسین روزه را روضه نوشتم به غلط تا شاید بنـویـسـند مرا خـادم و گـریـان حسین
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند
دارم به دست لطفت چشم رجا دوباره تا آسـمان رسیده، دست دعـا دوباره کوشید تا بـمانـد در ابـتلاء عـشقـت هرکس به غمزۀ تو شد مبتلا دوباره
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
چه شود فرصت دیدار به ما هم بدهند فیض هم صحـبتی یـار به ما هم بدهند آنقَـدَر بر در این خـانـه گـدا میمـانیم لـقـبِ نـوکـرِ دربـار به مـا هم بـدهـنـد هرکسی طالب وصل است بلا میبیند محـنت دوری دلـدار به ما هـم بـدهـند خوابمان بُـرده و داریم امید آخـرِ کار چشم روشن؛ دل بیدار به ما هم بدهند وسع ما نیست خریداری یوسف ایکاش پـای رفـتن سرِ بـازار به ما هم بدهـند همۀ حاجت ما هست در این مـاه خـدا حال خوش لحظۀ افطار به ماهم بدهند
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با سیدالشهدا علیه السلام
ای راز سـر به مُـهـر دلِ بـیقـرارهـا ای حـرف آخــر هـمـۀ سـر بـه دارهـا از آن زمان که جبر در عالم نبود، بود در اخـتــیـار تــو دلِ بــیاخـتـیــارهـا گُـلبرگ های لاله بسی سُـرخ تر شدند وقـتی وزید عـطـرِ تو در لالـه زارها تا کـشـتی نجـاتْ تـو، تـا نـاخُـدا تـویی عـرشِ خُـداست مَقصدِ کشتی سوارها ای کُهنه کارِ گریه شناسی به لطف تو قـیمـت گرفـته گـریـۀ مـا تـازه کـارها در شرمساری از تو همین بس که خُشک بود آن جا که داشتـیم ز چَـشـمْ، انـتـظارها شُکر خُـدا که در اثـر گرمی هواسـت اســم تو، گــاه روی لـبِ روزه دارها آقـا و گـرنه هـیـچ کـسی نیست یـادِ تو در این هوای گرم به جُز ریگ زارها چون غرقِ زخم بودی و در آن هوای داغ صورت گذاشتی به روی ریگ های داغ
: امتیاز
|
مناجات حلول ماه مبارک رمضان و برکات آن
خبر آمد رمضان است خـدا، میبخشد بیکم و کاست و بیچون و چرا میبخشد معصیت کارتـرین بـاشی اگر با تـوبه وسـط بـزم منـاجـات و دعـا میبخـشد قطرهای اشک ز چشمت بچکد میبینی که چه آرامشی این حال بکا میبخشد تیر شیطان به دلت کرده اثر غصه نخور که خـداونـد طـبـیـبـانـه دوا مـیبخـشد سفـره داری خـدا فـرق عجـیـبی دارد میهمان را عوض آب و غذا، میبخشد آن قـدر بخـشـش او وسع زیادی دارد که دراین ماه بخواهد همه را میبخشد دید اعمال بـد و زشت مرا هیچ نگفت او کریم است و کریمانه خطا میبخشد حاجتت را تو بگو چونکه اجابت با اوست عاشقان را سفـر کـرب و بلا میبخشد تـه گـودال تـجـلّـی کـرامت شـده است شاه بر قـاتـل خود نیـز عـبا میبخـشد
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
دامنـم آلـوده شد گرچه ز دنـیا دوستى جان به قربانت كه بخشیدى مرا با دوستى نا سپاسم، نا پـسندم، نا رفـیـقم، یا رفـیـق از تو امّا من ندیـدم چـیزى اِلّا دوستى میتوانستى بسوزانى، نسوزاندى مرا اى فداى مهربانیات كه حـقّـا دوستى در جوابت یا لجاجت كردهام یا سركشى در جوابم یا محبّت میكـنى یا دوستى یا زمین گیرند مردم یا زمینم میزنند تو بلندم میكنى، یا رب تو ما را دوستى واقعاً ناراحت از قهـر و عِتابت نیستم میشود محكمتر اصلاً بعدِ دعوا، دوستى رو به قبله سجده آوردم، نجف لبّیك گفت حق پرستى بس خلاصه شد به مولا دوستى وصف مجنون بودن من را بپرس از فاطمه در میان قوم مشهورم به لیـلا دوستى دوستانت گر شهـیدان حـریم زینب اند فـاصله داریـم ما بـیچـارهها تا دوستى از گناهت كم نكردى، كربلایت دیر شد اى دلى كه ادّعـا دارى كه آقـا دوستى میشود فهمید از بابُ الحسینِ محشرت بیشتر از دیگران با سینه زنها دوستى از بُـنَىَّ گفـتن زهرا دلِ گودال ریخت تا قیامت تر شده هر چشمِ زهرا دوستى
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
ما بین خوبانت به بدها هم نظر کن یکـبـار هم از کـوچه اینهـا گذر کن خـیـلی گـناه آوردهام اینجـا بـبخـشی شام مرا با نـور آمـرزش سحـر کن من بـند بنـدم با گـنـاهـان انـس دارد آتش بزن! جـسم مرا زیر و زبَر کن هر تیر را شیطان بسمت قلبم انداخت یا نـور و یا قـدوس هایم را سپـر کن بیگریه میمیرم تو را حق سه ساله سهـمـیه چـشمان من را بیـشـتر کن این بنده سرکش به تو امیدوار است خیلی بدم اما تو با من خوب سر کن هر بار رفتم کـربلا لطف حسن بود یا مجتبی! ما را تو راهـیِ سفـر کن هر موقعی امضا زدی شش گوشهام را در روضۀ زینب گدایت را خبر کن
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند
رسیدم مرا غـرق احسان کنی جـهـان مـرا نـور بـاران کـنی الــهـی و ربـّی و یــا ســیـّـدی لبم را به نامت غزل خوان کنی الـهـی اعـوذ به وجـه الکـریـم بـه مـهـمـانـیـت بـینــوا آمــدم پـریـشان و بـیدست و پا آمدم من از سمت تنهاییام میرسم به یـا ربـنـای شـب مـرتـضـی در این ماه عاشق ترم کن خدا لب تشنه از دشـنه سیـراب شد
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند
هر چند که در زندگیم رنگ خدا نیست اما به لـبم سوی خـدا غیر دعـا نیست آنکس که بود اهـل بکـا، میشود آزاد صد حیف که بر دیده و دل حال بکا نیست این روزۀ ما نیـست سپـر در بَرِ آتـش در روزۀ ما غیر دورنگی و ریا نیست در ماه کریمان دل من خوش به کریم است چون غیر کریمان که کسی فکر گدا نیست هـر چـنـد کـه آلـودهام امـا دم افــطـار در سیـنۀ من غـیر غـم کـربـبلا نیست گر روزه نگیرد ره روضه چه ثوابی بیروضه که خیری به دل روزۀ ما نیست با روضه خدا میخرد این بندۀ عاصی با روضه دل از حضرت ارباب جدا نیست ای شـمـر چرا بر تن ارباب نـشـسـتی بر سینۀ او جای تو ای بیسر و پا نیست
: امتیاز
|